وقتی که صحبت از دین است و نماز است و دعا و عبادت ، آن رگ آریائیشان گل می کند که مگر ما آریایی نیستیم ؟ پس چرا باید به زبان اعراب با خدا سخن بگوئیم ؟ چرا باید به زبان عربی نماز بخوانیم ؟ چرا باید قبله مان با قبله اعراب یکی باشد،مگر ما ایرانی نیستیم ؟ مگر دین اجدادمان کوروش و داریوش چه اشکالی داشت که دین اعراب را به ما تحمیل کرده اند؟اصلا خدای ما الله نیست ، اهورا مزداست
و دهها چرا و مگر و اگر دیگر که در یک آن برایت ردیف می کنند !
اما...
بقیه ی مطلب رو تو ادامه مطلب بخونید
حال و هوای بعضی از هم وطنامون .....
که هم زندگی خودشون رو تباه کردند و هم خونوادشون....
شاید عبرتی بشه برای دوستانش .....برای فامیل هایش....
.
.
بغیر از این ها
آخر یک لحظه یاد امام زمانت نیوفتادی؟
که عزادار است...
اگر خدایی نکرده مادرت مریض بود و در خانه بود
بازهم می رفتی و تو خیابون ها سر و صدا میکردی؟
.
.
نمیگم بشین تو خونت عزاداری کن....
نمیگم دیگه اصلا هیچ کاری نکن...
ولی میتونستی بشینی تو خونه فوتبال ببینی...
همین
.
.
تو را بر جان خود سوگند
که آتش جنس شیطان است
ریاکاری درخشان ، لیک سوزان است
جهنم باشد آخر ، کار هر فرزند آتش باز
بیا در آخرین روز های سال کهنه یاد آریم
بیا در آتش سینه به هم ، پیمان نگه داریم
که عهدی است بین جان و خالق یکتا
در این نعمت
و بر پاسش ، که دادش خالق یکتا ....
تازه وقتی متاهل می شوی بعضی روضه ها برایت جان می گیرند و دیگر فقط روضه نمی شنوی روضه درک می کنی.
روضه مدینه روضه خیمه و روضه شام و…
وقتی که بچه دار می شوی دیگر تنها روضه را درک هم نمی کنی ، رویت هم می کنی.
وقتی برای بچه ات لالایی می گویی ، ناخودآگاه لالایی اصغرم هم تکرار می شود.
وقتی دختر کوچکت اشک میریزد ، یاد گریه های خرابه خواهی افتاد.
خسته شده بودیم بس که چادری های رمضان یا به زور سرشان چادر بود از فرط اجبار بابا حاجیشان! یا انقدر خوب مطلق بودند که باورشان محال بود.
ادامه در ادامه مطلب